نظریه استخدام

نظریه استخدام از آرای انسان‌شناسانه علامه طباطبایی درباره چرایی گرایش انسان به زیست اجتماعی است. بر اساس این نظریه، گرایش انسان به زیست اجتماعی ناشی از طبیعت او نیست؛ بلکه انسان‌ها برای به‌خدمت‌گرفتن دیگران و رسیدن به منافع خویش، گرایش به زیست اجتماعی دارند، هر چند هدف خود را در قالب نفع متقابل و قرارداد اجتماعی پیگیری کنند. این نظریه در مقابل نظریه مدنی بالطبع بودن انسان است. مطهری و مصباح یزدی که از شاگردان طباطبایی هستند با این نظریه همراه نیستند.

جایگاه و مفهوم‌شناسی

نظریه استخدام از نظرات علامه طباطبائی درباره چرایی گرایش انسان به زیست اجتماعی است. او در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نظریه خود را ارائه است.

در یک پژوهش نظریه استخدام را در کنار نظریه ادراکات اعتباری و اجتماع از مبانی علامه طباطبایی برای تحلیل عدالت اجتماعی معرفی کرده‌اند برخی نیز به بررسی آثار سیاسی و حقوقی این نظریه پرداخته‌اند.

در دی سال ۱۳۸۹ش در شهر قم همزمان بر برپایی آئین نکوداشت علامه طباطبایی نشست علمی نقد و بررسی نظریه استخدام و لوازم آن در فلسفه سیاسی با حضور برخی افراد از جمله احمد بهشتی برگزار شد.

تبیین طباطبایی از نظریه استخدام

طباطبایی تأکید می‌کند در رابطه با اجتماع‌گزینی انسان، طبع مدنی او نقش ندارد و او تَبَعا اجتماعی می‌شود نه طبْعا. زیرا مشاهده می‌کند که اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن به وی نفع و سود می‌رساند. و در پی این نفع، اجتماعی می‌شود نه اینکه طبع وی متمایل به مدنیت و جامعه باشد. به بیان دیگر انسان طبعا و بر اساس سرشت خود، فردگراست و سرشت وی متمایل به رفتن زیر بار قانون و اجتماع و زندگی جمعی نیست. بر اساس این نظریه انسان مدنی بالاستخدام است.

طباطبائی در تفسیر المیزان با تفصیلی بیشتری تبیین می‌کند که انسان هر چیزی را برای بهره‌وری خودش استخدام می‌کند. از آن‌جا که این امر در مسیر کمال‌گرایی وی نقش ایجابی دارد، پس هر چیزی را که در طریق کمال او مؤثر است استخدام کند. انسان بعد از دوران توحش و غارنشینی و استقلال خود، و عبور از تصرفات و تسخیرات اولیه طبیعت، می‌خواست از دیگر آدمیان نیز بهره برده و آنان را مسخَّر خویش سازد. اما به این مشکل برخورد که هر فردی از فرد و یا افراد دیگر همان را می‌خواهد، که آن دیگران از او می‌خواهند، بنابر این ناگزیر شد این معنا را بپذیرد، که همان‌طور که او می‌خواهد از دیگران بهره‌کشی کند، باید اجازه دهد دیگران هم به همان اندازه از او بهره‌کشی کنند، لذا در پی زیست اجتماعی و روابط متعادل و عدالت اجتماعی رفت. ولی پذیرش این امر برای وی از روی اضطرار بود نه اینکه طبع وی آن را با اختیار و تمایل، خواسته باشد. شاهد امر اینکه وقتی کسی قدرت اجتماعی یافت، از استخدام متعادل و متقابل پرهیز می‌کند. پس این طبع انسان در واقع طبع واقعی او نیست و طبیعت دیگری است که نتیجه آن به وجود آمدن قهری مدنیت است.

تبیین مطهری از نظریه استخدام

مطهری در کتاب نقدی بر مارکسیسم نظریه استخدام را چنین تبیین می‌کند که انسان مالک خود است و سعی دارد به هر چیزی که دسترسی پیدا می‌کند قاعده مملوکیت را نسبت بدان محقق گرداند و هر ماده خارجی برای انسان شکل یک ابزار و وسیله را پیدا کند و بهره‌گیری را به اشیاء دیگر توسعه دهد. یعنی انسان طبعا استثمارگر آفریده شده و استخدام یک امر فطری است. در عین حال‌ عدالت اجتماعی هم یک امر فطری است، ولی این فطرتی است که با فطرت‌ دیگر تعدیل شده، که یک فطرت را کنار فطرت دیگر قرار داده‌اند که آن را تعدیل می‌کند. لذا انسان مدنی بالطبْع نیست و مدنی بالتَبَع است. بر این اساس علامه قبول ندارد که‌ انسان به حسب غریزه اجتماعی آفریده شده باشد و اجتماعی بودن او را نتیجه‌ تعادل و تزاحم دو غریزه می‌داند.

مطهری هم‌چنین تذکر می‌دهد که بحث در باب مدنی‌الطبع بودن انسان در حیطه اجتماع منزلی نیست. چون قطعاً انسان طبعاً در عرصه منزل و خانواده، اجتماعی آفریده شده است. غریزه اجتماع منزلی غیر از غریزه جنسی و شهوت است.

تبیین جوادی آملی از نظریه استخدام

عبدالله جوادی آملی شاگرد طباطبائی نیز از موافقان نظریه استخدام است، با استفاده از تعبیر «استخدام طبعی و خدمت عقلی» توضیح می‌دهد که انسان، طبعاً وحشی است و مدنی‌الطبع نیست، ولی استخدام قهری و قسری انسان اجتماعی یک استخدام عقلی است: انسان در ابتدای کار می‌کوشد تا از انسانهای همجوار خود همانند حیوانات و نباتات و جمادات بهره ببرد، این تسخیر یک جانبه همان استخدام و استثمار است، لیکن چون انسان توقع متقابل همنوع خود را می‌یابد ناگزیر به خدمت متقابل تن می‌دهد این تمکین دو جانبه در نهایت به صورت قانون اجتماعی سازمان می‌یابد لذا انسان مدنی بالطبع نیست بلکه مستخدم بالطبع است و اما آنچه که خوی سرکش استخدام را سازمان بخشیده و آن را تحت ضابطه و قانون در می‌آورد، عقل است.

جوادی آملی همچنین تأکید دارد که مبنای فلسفی نظر طباطبایی را در براهین محکم حکمت متعالیه باید جستجو کرد. جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن آدمی از جمله مسائلی است که مبنای مورد نیاز وحشی بالطبع و مدنی بالفطره بودن انسان را تامین می‌کند بر اساس این مبنای استوار است که آدمی علیرغم تعدد مراتب و قوای جسمانی و روحانی خود یک حقیقت واحدی را تشکیل می‌دهد که از خاک سر برکشیده و تا حظیره قدس الهی بال و پر می‌گشاید.

وی تصریح می‌نماید که در زمینه تدوین منظومه اضلاع نظریه استخدام و بررسی امتدادهای آن هنوز کار خاصی انجام نشده و باید در این زمینه اقدامات علمی بیشتری صورت بپذیرد.

ارزیابی‌ها درباره نظریه استخدام

مرتضی مطهری یکی از ناقدان نظریه استخدام است. او در پاورقی خود بر کتاب اصول فلسفه نظریه استخدام را به چالش می‌کشد و بعدها نقدهای صریح‌تری بر این نظریه وارد می‌کند. از نظر مطهری سخن طباطبایی تا اندازه‌ای شبیه حرف پیروان نظریه تکامل و داروینیست‌ها است که اصل در انسان تنازع است و تعاون نیز در اثر همین تنازع بقا پیدا می‌شود. هر چند صاحب نظریه این بیان را ندارد، ولی لازمه نظریه استخدام همین است.

مدنی‌الطبع بودن انسان

نقطه مقابل نظریه استخدام نظریه سرشت مدنی انسان است. این که انسان به خاطر طبیعت و خلقت خود گرایش مدنی دارد و مایل به زیست اجتماعی است نظریه‌ای معروف در بین حکما است. آنان انسان را مدنی الطبع می‌دانند. از نظر ایشان تمایل به زیست جمعی و معاشرت با دیگران یکی از خواسته‌های فطری انسان است که بدون آموزش یا تلقین حاصل می‌شود. در واقع زندگی اجتماعی جزء طبیعت و فطرت انسان است. به گفته مصباح یزدی اگر منظور اندیشمندان آن باشد که آفرینش انسان‌ها به گونه‌ای است که مصالح آنان، اعم از مصالح مادی و معنوی، باید به کمک یکدیگر تأمین شود. به این معنا می‌توان پذیرفت که انسان «مدنی بالطبع» است.

جستار وابسته

پانویس‌ها

  1. طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا، ۱۳۹۰، ج۲، ص۲۰۵ - ۲۰۹.
  2. هاشمی کرویی و بابایی، نظریه عدالت اجتماعی علامه طباطبایی و مبانی آن.
  3. رک: قدسی، نظریه استخدام علامه طباطبائی و آثار سیاسی و حقوقی آن.
  4. ، خبرگزاری ایسنا.
  5. طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا، ۱۳۹۰، ج۲، ص۲۰۵ - ۲۰۹.
  6. طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۷۵ و ۱۷۶.
  7. طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۸۵.
  8. مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
  9. مطهری، یادداشت‌های استاد، ج۵، ص۹۵.
  10. جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص۴۰۵.
  11. جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص۴۱۷.
  12. جوادی آملی، شمس الوحی تبریزی، ص.
  13. طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا، ۱۳۹۰، ج۲، ص۲۰۵ تا ۲۰۹.
  14. مثلا: مطهری، یادداشتهای استاد، ج ۴، ص۱۸۱
  15. مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
  16. مصباح یزدی، محمد تقی، پیام مولا از بستر شهادت، ص۱۳۷؛ مصباح یزدی، پند جاوید، ج۲، ص۳۶.

منابع

  • جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، تهران، رجاء، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، شمس الوحی تبریزی، قم، اسرا، چاپ چهارم، ۱۳۹۲ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۰ش.
  • قدسی، محمد، «نظریه استخدام علامه طباطبائی و آثار سیاسی و حقوقی آن»، نشریه‌اندیشه‌های حقوق عمومی، پاییز و زمستان ۱۳۹۷ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، پند جاوید، نگارش علی زینتی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۱ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، پیام مولا از بستر شهادت، تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
  • مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد، ج۴، قم، صدرا، ۱۳۸۹ش.
  • مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد، ج۵، قم، صدرا، ۱۳۸۵ش.
  • مطهری، مرتضی، نقدی بر مارکسیسم، قم، صدرا، ۱۳۶۳ش.
  • هاشمی کرویی، سید علی‌اکبر، و حبیب‌الله بابایی، «نظریه عدالت اجتماعی علامه طباطبایی و مبانی آن»، نشریه نقد و نظر، ش۸۶، تابستان ۱۳۹۶ش.
  • نقد و بررسی نظریه استخدام علامه طباطبایی، تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۸۹ش.